جدول جو
جدول جو

معنی علی سودانی - جستجوی لغت در جدول جو

علی سودانی
(عَ یِ)
ابن بری. فقیه و متکلم و صوفی (1013- 1073هجری قمری). او راست: شرحی بر ام البراهین سنوسی، در عقائد. (از معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 72)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ حَ)
ابن حاتم بن احمد یامی (علی الوحید...). وی هشتمین و آخرین تن از بنی حمدان یمن بود. در سال 556 هجری قمری پس از درگذشت پدرش امر حکومت را به دست گرفت و بر صنعاء و حوف و صعده سلطنت کرد. مردی داهی و هوشمند و شجاع و ادیب بود و بسیاری از شاعران مصری به دربار وی رفتند و به مدح او پرداختند که از آن جمله رشید بن زبیر بود. او از پیروان اسماعیلیان بود. و در سال 569 هجری قمری سلسلۀ ایشان به دست ایوبیان منقرض گشت و خود او در سال 597 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی بنقل از اللطائف السنیه) (از طبقات سلاطین اسلام ص 84). و رجوع به معجم الانساب زامباور ص 183 و 188 شود
مکنّی به ابوالحسن. وی چهارمین تن از امرای حمدانی حلب است که از سال 392 تا 394 هجری قمریحکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 101). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی حمدانی) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن یحیی بن نصر بن احمد سامانی. وی از خاندان سامانیان و تنها فرزند پدر خویش بود. رجوع به احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 321 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
خواجه علی رویانی، وی از مورخان طبرستان بود و خواندمیر در تاریخ حبیب السیر از او نقل می کند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 406 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُ)
ابن محمد بن سلامۀ روحانی مقری رحبی، مکنّی به ابوالحسن. وی از قرائت و شناختن وجوه آن توانایی داشت و مدتی مصاحب صوفیان گشت و در طلب حدیث به بلاد مختلف سفر کرد سپس در مصر مسکن گزید و در همانجا درگذشت. نسبت او به ’روحا’ از قرای ’رحبه’ است. (از معجم البلدان یاقوت: ’روحا’)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن محمد بن علی بن محمد بن علی بن عبدالله یمنی صنعانی حنبلی. مشهور به ابن شوکانی. وی پیش از سال 1250 هجری قمری درگذشته است. او راست: 1- تکمیل الحجه والبیان فی شرح بیتی امام الزمان. 2- القول الشافی السدید فی نصح المقلد و ارشاد المستفید. (از معجم المؤلفین از حلیهالبشر عبدالرزاق بیطار ج 2 ص 441 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 775 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 317 و ج 2 ص 249)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ سَ)
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی. ملقب به محدث و مکنی به ابوالفضائل. از شعرا و فقهای اواخر قرن 13 هجری قمری بود. او راست: حملات اللیث، در رد اصولی ها. که آن را در سال 1295 هجری قمری پس از بازگشت از سامراء، بنام حاج احمد میرزا لکهنوی نگاشته است. و او را دیوان شعر و برخی تألیفات دیگر است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 739)
ابن قاسم خوافی سنجانی. مکنی به ابوالحسن. وی ادیب وشاعر بود و کتاب العین را خلاصه کرده است. (از معجم الادباء چ قاهره ج 14 ص 104 و چ مارگلیوث ج 5 ص 298)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن محمد بن احمد سمنانی حلبی حنفی. مکنی به ابوالقاسم. فقیه و مورخ بود و در سال 493 یا 499 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- روضهالقضاه و طارق النجاه، که در ادب قضاء است. 2- العروه الوثقی، در شروط. (از معجم المؤلفین از الفوائد البهیۀ لکنوی ص 123 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1133 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 99 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 694)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سُفْ)
ابن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه بن أبی سفیان اموی سفیانی. مکنی به ابوالحسن. وی از اصحاب علم و روایت و از بقایای بنی امیه در شام بود. در سال 105 هجری قمری متولد شد و هنگام مفاخرت میگفت ’أنا ابن شیخی صفین’ زیرا مادرش نوادۀ علی بن ابی طالب (ع) و پدرش نوادۀ معاویه بود. او در دمشق اقامت داشت و از اختلاف بین امین و مأمون عباسی استفاده کرد و خود مدعی خلافت شد و در سال 195 هجری قمری دمشق را تحت سلطۀ خویش درآورد و حاکم أمین را از آنجا براند و دامنۀ قدرت او تا ’صیدا’ گسترش یافت. و در اوایل سال 198 هجری قمری بر اثر حملۀ ابن بهیس محمد بن صالح، رهبر قیسیه، وی و مسلمه بن یعقوب با لباس زنانه فرار اختیار کردند و پس از چندی علی سفیانی درگذشت. (از الاعلام زرکلی از خطط الشام ج 1 ص 183 و الکامل ابن اثیر ج 6 ص 82 و شذرات الذهب ج 1 ص 342 و النجوم الزاهره ج 2 ص 147 و البدایه و النهایه ج 10 ص 227)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِهََ مَ)
ابن ابی طالب بن عبدالمطلب حسینی همدانی نجفی. وی فقیه و اصولی بود و در حدود سال 1320 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اصول الفقه. 2- تذکرهالنفس فی الاخلاق. 3- کتاب الحساب. (از معجم المؤلفین)
ابن نصرالله همدانی. وی در حدود سال 1270 هجری قمری در همدان متولد شد و به نجف اشرف رفت و در سال 1339 هجری قمری در آنجا درگذشت. او راست: تعلیقه علی الفرائد. (از اعیان الشیعه ج 42 ص 196)
ابن محمد بن علی بن یوسف همدانی. متوفی در سال 786 هجری قمری او راست: 1- اختیارات المنطق فی التصوف. 2- اوراد فتحیه. (از اعیان الشیعۀ عاملی ج 24 ص 34)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هََمَ)
ابن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی شافعی. مشهور به ابن ازرق و ملقب به موفق الدین و نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هََ مَ)
ابن محمد بن عبدالصمد بن عبدالاحد بن عبدالغالب مصری سخاوی. ملقب به علم الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علم الدین سخاوی شود
ابن حسین بن احمد بن حسن بن قاسم بن حسن بن علی همدانی. مشهور به فلکی و مکنی به ابوالفضل. رجوع به علی فلکی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ملا علی کورانی، شافعی. متکلم و منطقی بود ونام وی در هدیهالعارفین بصورت علی بن محمد کورانی آمده است. وی مدتی امامت مسجد جرجیس را در شهر موصل عهده دار بود و در همین شهر در سال 1094 هجری قمری درگذشت. او راست 1- حاشیه بر شرح شمسیۀ قطب. 2- حاشیه بر شرح عقائد نسفی از تفتازانی. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ وِ)
ابن مظفر بن ابراهیم، و یا هدیه بن عمر بن یزید کندی اسکندرانی دمشقی. متوفی در 716 هجری قمری رجوع به علاءالدین (ابن مظفر) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن صالح بن ابی لیث بن اسعد بن فرج بن یوسف طرطوشی دانی، مشهور به ابن عزالناس و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و ادیب و شاعر بود. وی در سال 508 هجری قمری در طرطوشه متولد شد و در رمضان سال 566 هجری قمری در دانیه به قتل رسید. او راست: 1- شرح معانی التحیه. 2- کتاب العزله. (از معجم المؤلفین بنقل از التکملۀ ابن ابارص 668. الدیباج ابن فرحون ص 212. نیل الابتهاج ص 199)
لغت نامه دهخدا